اگر بخواهیم روراست باشیم، بازگشتن به دنیای مندلورین The Mandalorian در این زمان و شرایط باعث قوت قلب است. گاهی تنها چیزی که به آن نیاز دارید این است که به داخل فضای یک داستان سادهی خیر علیه شر فرار کنید، اما گاهی این به تنهایی کافی نیست. بلکه به داستانی نیاز دارید که به شدت فشرده و پیچیده است، ارتباطات در هم تنیدهی فراوانی دارد، و تمام جنبههای مغزتان را درگیر خود میکند، حتی زمانی که داستان سادهای را به شکلی سطحی روایت میکند؛ داستانی که شاید تعریف کردن آن نیاز به یک ساعت تماشای صفحه نمایش تلویزیون نداشته باشد، اما با این وجود همچنان به شدت رضایتبخش است.
بنابراین، قسمت نخستین فصل دوم مندلورین The Mandalorian قطعا در این جبهه پیروز ظاهر شده است، و در عین حال تاکید مجددی بر سبک روایت قسمتبندیشدهی فصل اول دارد. در حالیکه هر قسمت این فصل را میتوان عملا یک “فصل” دانست — که نشان میدهد هر قسمت آن بخشی از یک کل بزرگتر است — قسمت اول این فصل یک داستان مستقل به حساب میآید که اکشنهای منحصر به فرد و نتیجهگیری ظریف و هنرمندانهی خود را دارد.
ماجرای قسمت اول در محتاطانهترین حالت که هیچ بخشی از داستان را لو ندهد، دربارهی هفتتیرکش محبوب ماست که به یک کمپ نظامی دور افتاده میرسد و تصمیم میگیرد با حملهکنندگان خارجی بجنگد — داستانی که به خوبی با پیشزمینهی ذهنی ما از حال و هوای مندلورین The Mandalorian همخوانی دارد، مخصوصا قسمتهای میانی فصل اول.
بخش قابل توجهی از اکشنهای قسمت آغازین فصل دوم این سریال با تمرکز بر ادامهی ماموریت مندلورین در تلاش برای بازگرداندن بیبی یودا به مردمش، پیش میرود. این ماموریت در انتهای فصل اول شروع شد. اما ادامهی مسیری که این ماموریت او را در آن پیش میبرد به لحاظ رعایت اصول پایهای روایت داستان، حیرتانگیز است — یک شخصیت چیزی را میخواهد، و به دنبال راههایی میرود تا آنرا به دست آورد — و در عین حال ماجرا را به سناریوهای غیرمنتظره و عجیبی میکشد.
البته نکتهای که در مورد قسمتهای میانی فصل اول وجود دارد این است که در نهایت تاثیر شگرفی بر سیر داستانی آن فصل نداشتند، و این موضوع که قسمت اول فصل دوم تمرکز فراوانی بر یک داستان مستقل دارد (که در آن شخصیتهای جدیدی معرفی میشوند که ممکن است در ادامه اهمیت بیشتری پیدا کنند) نشانهی محکمی است که شاهد تمرکز این فصل بر روایت قسمتمحور داستان خواهیم بود.
تمام المانهایی که در این فصل خواهیم دید اجزای یک ماشین محتوایی عظیم هستند، که سر و کار داشتن با آن بسیار سرگرمکننده است. بله، بیبی یودا مثل همیشه بانمک است، اما مهمتر از آن، ضدقهرمان اصلی سریال وقتی زمان مناسب فرا برسد کار درست را انجام خواهد داد، ولی در شرایط دیگر هراسی از ناحیهی خاکستری میدان اخلاقیات ندارد. در چنین لحظاتی، مندلورین The Mandalorian در برجستهترین و شگفتانگیزترین وضعیت خود قرار دارد. امیدواریم قسمتهای بعدی هم به همین منوال پیش بروند.
خوب
عالی